من ، تنهایی ، گریه ... !!!
پرسید به خاطر کی زنده هستی ؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجودم داد بزنم به خاطر تو ، بهش گفتم به خاطر هیچ کس پرسید پس به خاطر چی زنده هستی ؟ با اینکه دلم داد می زد به خاطر دل تو با یک چشم پر از اشک بهش گفتم به خاطر هیچ چیز . ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی ؟ در حالی که گریه می کرد گفت : به خاطر کسی که برای هیچ زنده است
نظرات شما عزیزان:
چرا تو بهمن 1391 داری؟
قضیه چیه؟مگه 91 بهمنش گذشته؟من چرا خبر ندارم؟قضیه چیه؟
زنده میونه ؟آیا؟آیا؟
پاسخ:
دنی جون چه میشه کرد ؟ آدم مگه دست خودشه که بشه یا نشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا عشق نه ولی دوس داشتن رو نمیشه جلوشو گرفت !!!!
تو وب مي سازي به من نميگي؟!
الحق كه...
پاسخ:واااااااااااااااا تو بعد عمری سر زدی این چه حرفاییه ؟؟؟؟؟؟؟
بزنم .............
من رو تخته کلاس نوشتم آدرسشو تو ندیدی ب من چه دیوونه ؟
ولی مرسی سر زدی آجی !!!!!!!!!!!!!
صدا زد کجا هستی؟گفتم: درون نیمی از وجود تو،
با تامل گفت:کی تو را می بینم؟!گفتم :همیشه،
گفت:پس همیشه با نیمی از وجودم زندگی کرده ام که احساس تنهایی بر من قالب است.
عالی بود،خدانگهدار،یه دوست
پاسخ:
مرسی که سر زدی عزیزم ....
بازم بیا...
Power By:
LoxBlog.Com |