من ، تنهایی ، گریه ... !!!

کاش میشد زندگی را از نو نوشت از سرآغاز تو
در دفتر روزگار زیستن را نظاره کردمهم همه چیز بود جز تو

وقتی به نام تو رسیدم دیدم زندگی وجود نداشت




زندگی را باید از نو نوشت بازگشتم به صفحات قبل هیچ ندیدم

حتی زیستن دیگر هیچ معنایی نداشت بدون تو




میخواهم زندگی را از نو بنویسم

تو سرآغاز پایانی ام باشی

با تو معنا شوم

زندگی بدون تو چه بود؟




نمیدانم شاد بودم میگریستم ولی بدون دلیل

زندگی بدون تو چه بود؟

کودکی که با تمام خیالاتش میخواست عشق را رنگ کند؟

هیچ نمیدانم فقط نمیخواهم بدون معنا باشم

میخواهم زندگی را از نو بنویسم




با تو عشق را رنگ کنم

زندگی را با تو معنا کنم

برای تو لبخند بزنم وبگریم

دفتر زندگی را پاره کردم

دفتری نو برداشتم

با سرآغاز تو زندگی را از نو نوشتم




دوست دارم




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت توسط دختر تنها| |


Power By: LoxBlog.Com